از پاپ میراث ارجمندی بر جای مانده است. میراث اخلاق و معنویت و ایثار؛ همان ویژگیهای مسیح که جهان امروز تشنهی آن است. به گمانم امروزه که کارنامهی زندگی پاپ را در ذهن خود مرور میکنیم، رخدادهای تاریخی و دورانسازی برای ما تداعی میشود. اما من میخواهم به یک واقعه اشاره کنم که ممکن است در ظاهر واقعهی بسیار پر اهمیتی مثل سفر پاپ در اوج دوران کمونیسم به لهستان نباشد؛ سفری که نشان داد معنویت و مسیحیت چه عمق حیرتانگیزی دارد که گذار سالها نتوانسته کمترین آسیبی به مذهب بزند. و یا سفر پاپ به فلسطین، ملاقات تاریخی یاسر عرفات با پاپ و طنین آن جملهی معروف عرفات که در گوش پاپ گفت من دومین فلسطینی هستم ...
واقعهای که میخواهم به آن اشاره کنم، داستان ترور پاپ در ماه مه سال 1981 است. جوانی به پاپ شلیک کرد، پاپ زخمی شد، دست و شکمش گلوله خورد؛ حادثه در صدر خبرهای جهان قرار گرفت؛ همه دربارهی نام و نشان و ملیت و مذهب آقچا ضارب پاپ اظهار نظر میکردند؛ برخی، سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی را علت حادثه دانستند. اما پاپ وقتی از بیمارستان مرخص شد و حالش بهبود نسبی یافت، به زندان رفت با آقچا ملاقات کرد؛ او را بخشید و گفت آقچا به تنهایی تصمیم به ترور داشته و کس دیگری مقصر نیست. عکس پاپ و آقچا در همان وقت در روزنامهها چاپ شد؛ با نگاه عمیق پاپ که دور دستها را نگاه میکند و چهرهی آقچا که سنگینی شرم را تحمل میکند.
روزی به سفارش اسقف شون برن در وین برای ملاقات به خانهی اسقف دکتر کونیک رفته بودم، از حسن اتفاق دیدار با دکتر کونیک در روزی بود که کونیک در آستانهی صد سالگی بود. صحبت از پاپ شد؛ کونیک گفت پاپ مسئولیت خود را الهی میداند از این رو رنج بیماری را آسان تحمل میکند؛ حال که پاپ درگذشته است، به روشنی میتوان داوری کرد که میراث او در این زمانه بر معنویت و اخلاق افزوده است.