شايد شما هم به اين نكته برخورده باشيد، افرادي كه اهل دانش و دانايياند و در موضوعي كاملا انديشيده و پژوهش كردهاند، در همان مورد هم بسيار با احتياط و تواضع سخن ميگويند. برعكس كساني كه درباره موضوعي اطلاعاتي عمومي و سردستي پيدا كردهاند با قطعيت و جزم سخن ميگويند. شاخههاي بيميوه را ديدهايد كه چگونه راست و سر به هوا ايستادهاند؟ و شاخههاي پرميوه كه سر خم كردهاند و:
تواضع كند هوشمند گزين/ نهد شاخه پرميوه سر بر زمين!
تازگي كتاب جديد دكتر محمد عابد جابري را ميخواندم. اين كتاب پس از مجموعه كتاب درجه اولي است كه ايشان درباره <نقد عقل عربي> در دو دهه نوشتند. در سال 1982 جلد نخست اين مجموعه با عنوان <تكوين العقل العربي> منتشر شد و در سال 2001 <العقل الاخلاقي العربي> جلد آخري بود كه آن مجموعه را كامل كرد. ايشان چند سالي است كه درباره قرآن مجيد پژوهش ميكنند. جلد نخست پژوهش ايشان، دو سال پيش منتشر شده است. عنوان كلي پژوهش ايشان <مدخل الي القرآن الكريم> است. جلد نخست اين مجموعه به تعريف قرآن مجيد اختصاص دارد <في التعريف بالقرآن.> نكته مورد توجهم اين است كه نوآوري در انديشه، ضرورت ندارد به تخريب مباني ديني و ايماني بينجامد. از اين رو در پژوهش دكتر جابري نه سخني از اين است كه قرآن مجيد كلام پيامبر است و نه سخن از راه يافتن خطا در آيات مبين قرآن مجيد است. علاوه بر آن شاهد تواضع نويسنده در ارائه نقد و نظر او هستيم. در همان آغاز كتاب نوشته است: <ما در سير ديرپاي فرهنگ خويش به يك نكته مهم دست يافتهايم و از آن بهره ميبريم. هر گاه در اين مسير ما گامي به پيش ميگذاريم، از ژرفا و گستره جهلمان بيشتر آگاه ميشويم! ما به خواننده وعده نميدهيم كه بيش از پاسخهايي كه نه قطعي هستند و نه نهايي چيزي عايدش شود. او با پرسشهايي مواجه ميشود كه ما بر اساس پيشينه تاريخي چنان پرسشهايي را مطرح كردهايم؛ پرسشهايي كه بسياري از آنها را گذشتگان ما درباره <ظاهر قرآن> مطرح كردهاند.( >ص: 23) در صفحه آخر كتاب همين تواضع جلوه ديگري پيدا كرده است. <در آغاز اين بخش گفتم كه آنچه وجه امتياز پيامبر اسلام و كتاب (قرآن مجيد) است، اين است كه معرفت ديني مبتنيبر اموري فراعقلاني و رازآميز نيست. اما در اينجا ميخواهم اعتراف كنم كه رازي وجود دارد كه عقل من نميتواند ژرفاي آن را درك كند. آن راز همان چگونگي نسبت شورانگيز و صميمانه بين پيامبر محمدبن عبدالله و قرآن حكيم است.( >ص: 433) وقتي به همين عبارت كه ترجمهاش را خوانديد رسيدم، با خودم گفتم كاش فيلسوفان و متفكران ما هم كه به مراتب در درجهاي پايينتر از عابدجابري هستند! نه مثل او فلسفه غرب را ميشناسند و نه فلسفه اسلامي را و نه مثل او به زبانهاي متعدد تسلط كامل دارند، گوشه چشمي به تواضع و احتياط او در بحث پيرامون قرآن مجيد داشتند، تا سخنشان به تعبير آيتالله منتظري در كتاب <سفير حق و صفير وحي>، <بهطور كلي درباره وحي كه پايه اديان الهي است هرگونه بياني كه از آن برداشت نادرستي شود- اگرچه چنان برداشتي مقصود صاحب آن بيان نباشد- براي برداشتكننده لغزشي را فراهم ميآورد كه يا به آن برداشت غلط معتقد ميشود، آن را ميپذيرد يا او را به كفر و فسق و مانند آن متهم مينمايد و هر دو امري نامطلوب ميباشد.( >ص: 19 و20) اميدوارم كتاب عابدجابري به دست صاحبنظران رسيده باشد و مهمتر از آن كتاب ترجمه شود تا پژوهشگران و دانشجويان ما ببينند كه متفكراني كه آوازه جهاني دارند، درباره قرآن مجيد و وحي با چه دقت و امانت و پشتوانه علمي و پژوهشي استواري سخن گفتهاند؛ سخني كه در نهايت شعله ايمان نسبت به پيامبر و قرآن را در جان ما فروزانتر ميكند..
***********************
اعتماد ملی